چکیده
دانش به عنوان دارایی نا مشهود محور خلق ارزش در سازمان های عصر حاضر است. ذخیرهی دانشی به عنوان سرمایهی استراتژیک هر سازمان، مهمترین مزیت رقابتی سازمان ها به شمار میرود. از طرفی سلامت سازمانی منجر به دوام و بقاء سازمان در محیط خود و ارتقاء سازگاری با آن میگردد. در واقع سلامت سازمانی توانایی سازمان برای رشد و بهبود مداوم است.با درک درست از رابطه مدیریت دانش و سلامت سازمانی و با تعیین جایگاه مدیریت دانش در سلامت سازمانی می توان شاهد کسب مزیت رقابتی در بسیاری از سازمان ها باشیم.این پژوهش، با هدف بررسی رابطهی بین مدیریت دانش و سلامت سازمانی در شرکت سایپا کاشان انجام شد. روش تحقیق از حیث هدف، کاربردی و از حیث شیوهی جمع آوری دادهها توصیفی – همبستگی میباشد. جامعهی آماری این تحقیق شامل کلیه کارکنان شاغل در شرکت سایپا کاشان در سال 1393 بودند که طبق جدول مورگان(1978) ، 146 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. دادههای پژوهش از طریق پرسشنامه مدیریت دانش با پایایی 83/0 و سلامت سازمانی با پایایی 94/0 جمعآوری و از طریق آزمونهای همبستگی پیرسونی و رگرسیون ساده بوسیله نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق بیانگر این بود که تمامی زیرمؤلفههای مدیریت دانش با سلامت سازمانی ارتباط مثبت و معنادار دارد که از بین تمامی مولفه های مدیریت دانش، مولفه “بیرونی سازی” بیشترین تاثیر را بر روی سلامت سازمانی به نسبت مولفه های دیگر دارد.
واژههای کلیدی : دانش، مدیریت دانش، سلامت سازمانی، شرکت ساپیا کاشان
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1)مقدمه
دنیای متغیر امروز ایجاب می کند که سازمانها برای بقاء به دنبال ابزاری نوین باشند، یکی از ابزارهایی که می تواند سازمانها را در تأمین این اهداف یاری کند، مدیریت دانش است. مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها کمک می کند اطلاعات مهم را بیابند، گزینش، سازماندهی و منتشر کنند و تخصصی است که برای فعالیتهایی چون حل مشکلات، آموختن پویا و تصمیمگیری ضروری است. در سالهای اخیر، سازمان ها و شرکت های مختلف، پیوستن به روند دانش را آغاز کردهاند و مفاهیم جدیدی چون کاردانش، دانش کار، مدیریت دانش و سازمانهای دانشی خبر از شدت یافتن این روند میدهند. سازمانها نه تنها از طریق سازگاری منفعلانه، بلکه به واسطه کارکرد متقابل فعال، خود را با محیطهای بی ثبات وفق میدهند.
سازمانها به راحتی می توانند تغییر شکل دهند، با این همه، بسیاری از دیدگاههای موجود در زمینه سازمان از یک حالت منفعلانه و ایستا برخوردارند. سازمانی که درصدد سازگاری کامل خود با محیط در حال تغییر است، باید علاوه بر خلق اطلاعات و دانش، بتواند آنها را به طرز موثری، مورد پردازش قرار دهد هم چنین اعضای سازمان باید نه تنها منفعل نبوده، بلکه باید به عنوان عامل فعال در نوآوری عمل کنند.
ایجاد سازمانهای امروزی و مدیریت اثر بخش آنها با استفاده از تئوریهای سازمان وعلم مدیریت، شاید بزرگترین پیشرفت انسان در قرن حاضر باشد. به همین لحاظ اهمیت پیشرفت مدیریت دانش و شکل گیری دانش مربوطه را همتراز پیشرفتهای شگفت انگیز فنّی و تکنولوژیکی دانستهاند زیرا پیشرفتهای فنّی بشر خود ناشی از توان او در تشکیل سازمانهای اجتماعی و کار سازمان یافته است .
مدیریت، دانش را از حالت تفننی وتجملی در آورده و آن را به یک سرمایه ملی تبدیل میکند و موجبات توسعهی اقتصادی، اجتماعی، علمی، فرهنگی و… را فراهم مینماید. بی تردید موفقیت هر سازمان به شایستگی وتوانائیهای مدیر آن سازمان بستگی دارد. چه اینکه سازمان مورد نظر یک واحد صنعتی، نهاد دولتی، آموزشی، پزشکی و یا مذهبی باشد. شایستگی مدیریت سازمان تعیین کننده شایستگی سازمان خواهد بود و اهمیت آن چیزی نیست که در امور سازمان گم شود . در این راستا سبک و شیوهای که مدیران برای اداره کارکنان خویش انتخاب مینماید بر بسیاری از جهات سازمانی از جمله کارایی کارکنان، انگیزش کارکنان و . . . تاثیر به سزایی خواهد داشت
1-2)بیان مساله:
امروزه سازمانها به سرمایه های نامشهود و معنوی که همان دانش نامیده میشوند، به عنوان یک عامل مهم و حیاتی مینگرند. دستیابی به اندوخته های دانش سازمانی، بدون یادگیری ممکن نمیباشد. ویروساک (2010) معتقد است که سازمانها قبل از اقدامات دانشی، بایستی نگاهی دقیق به فرهنگ سازمانی خود داشته باشند. فرهنگ سازمانی به عنوان یک عامل اصلی درصحنه مدیریت دانش مطرح است. قابلیت و توانایی استفاده از اطلاعات و تکنولوژی و قابلیت نوآوری در مدیریت و فرایندها به نوبه خود متکی بر توانایی یادگیری نهفته درون سازمان است. سیستم مدیریت دانش درون یک سازمان یادگیرنده، باید قادر باشد که فعالیتهای کاری و یادگیری افراد را با هم هماهنگ سازد و نیز باید در برگیرنده محرکها و انگیزه های کافی باشد تا بتوانند همه اعضا را جذب نموده و آنها را درگیر فعالیت های درون سازمانی نماید(ویروساک،2010).
طبق تحقیقات انجام شده یکی از موانع عمده استقرار مدیریت دانش در سازمانها، فرهنگ سازمانی می باشد و بحث تغییر فرهنگ یکی از مهمترین جنبه های هر نظام مدیریت دانش می باشد. ( دستن وگری جودی، 2004،246)
مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان ها یاری می دهد تا اطلاعات مهم را بیابند، گزینش،سازماندهی و منتشر کنند. مدیریت دانش تخصصی است که برای فعالیت هایی چون حل مشکلات آموختن پویا، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیری ضروری است. (فرگوسن،2005 ، صفحه321) مدیریت دانش توجه به شیوه جدید تفکر در مورد سازمان و تسهیم منابع فکری و روشی برای بهره وری و بهبود عملکرد می باشد. در این مدیریت توجه به بهینه سازی دانش سازمانی برای افزایش عملکرد از طریق رویه های مختلف می باشد. امروزه کارکنان هوشمند و با دانش به عنوان مهمترین سرمایههای یک سازمان با توجه به قدرت خلاقیت و نوآوری، خلق فرآیندهای سازمانی نوین، فناوریهای جدید و توسعه محصولات و خدمات جدید، سازمان را به مزیت رقابتی پایدار رهنمون میکنند. تلاشهای نوآورانه در سازمان نتیجه سرمایهگذاری هدفمند در فرآیند یادگیری و ارتقاء مدیریت دانش است. نظام مدیریت دانش، موجب میشود سازمانها بطور هوشمند عمل کرده و فرآیندها با سرعت و کارآیی بیشتر، انجام بگیرند و به دلیل کاهش نیاز به بازآفرینی راهحلها، صرفه جوییهای زیادی را متوجه سازمان میکند. از طرف دیگر سازمانهای سالم و دارای قدرت دانش خواهند توانست تغییرات و پویاییهای محیطی و فرصتهای جدید را شناسایی و برتریهای بلندمدت خود را در عرصه رقابتی حفظ نمایند. جوامع فراصنعتی امروز جوامع اطلاعاتی هستند که درآن به تدریج فن آوریهای نیرو افزا جای خود رابه فنآوریهای دانش افزا میدهند. لذا میتوان گفت مدیریت موثر برسرمایه دانش پایدارترین منبع توسعه محسوب شده و نیاز اساسی سازمانهای هزاره سوم است. امروزه با تأکید فزاینده بر سازمانهای دانش محور به جای سازمانهای تولید محور، دانش از عوامل مهم در سازمانها به حساب میآید، و برخورداری از دانش و اطلاعات روزآمد برای ادامه حیات سازمانها به یک ضرورت انکارناپذیر تبدیل شده است. بنابراین مدیریت سازمانها باید با تکیه بر دانایی برتر، اتخاذ تصمیمات معقولتر در موضوعهای مهم و بهبود عملکردهای مبتنی بر دانش راه خود را پیدا کند. شرکت های صنعتی علاوه بر هدف اصلی خود که ارتقای کیفیت و مشتری مداری و کسب سود بیشتر می باشند جهت تداوم حیات در محیط رقابتی این صنعت باید به نوعی سازمان های یاد گیرنده باشند در کشور ما اغلب صنایع و بالاخص خودرو سازان به اندازه کافی و متناسب با رقبا و همتایان خود در کشورهای پیشرفته در تولید دانش علمی و مدیریت آن سرمایه گذاری نمی کنند که خود موجب فقر دانش علمی و عدم برخورداری از مزیت رقابتی در عرصه جهانی شده است با بکارگیری مدیریت دانش، سازمانها متناسب با میزان تولید محصول و مصرف دانش در بازتولید ارکان سازمانی، تولیداتی با مزیت رقابتی بالا ایجاد می نمایند که نتیجه این اقدام موجب بهبود سلامت سازمانی، بهره مندی اصولی از منافع و توانمند سازی پایدار دانش در دوره عمر سازمانی خواهد.
براي دانلود متن کامل پايان نامه اينجا کليک کنيد.
نظرات شما عزیزان: